برای مشاهده یافته ها از کلید Enter و برای خروج از کلید Esc استفاده کنید.

کاربردی ترین اصطلاحات زبان انگلیسی در مورد زمان

اگر به فرهنگ‌نامه زبان فارسی خودمان سری بزنید می بینید اصطلاحات بسیاری در مورد زمان و ارزش آن داریم. زبان انگلیسی هم مثل فارسی اصطلاحات کاربردی بسیاری در مورد وقت و ارزش آن دارد که در این مقاله همه آنها را به شما معرفی می کنم.

ضروری ترین اصطلاحات انگلیسی در مورد زمان

اصطلاح تمام وقت به انگلیسی

معنی اصطلاح تمام وقت به انگلیسی
معنی اصطلاح تمام وقت به انگلیسی

around the clock

The restaurant is open around the clock

معنی: رستوران تمام وقت باز است.

قدیمی در زبان انگلیسی

behind the times

Blackberry phones used to be extremely popular, but now many people think they’re behind the times.

معنی: تلفن های بلک بری قبلاً خیلی محبوب بودند اما اکنون بسیاری از مردم فکر می کنند اونا قدیمی اند.

اصطلاح به چیزی پایان دادن

call time

The boxer is ready to call time on his long career.

معنی: بوکسور آماده است تا پایان فعالیت طولانی خود را اعلام کند.

اصطلاح پایان دادن به کار در انگلیسی

معنی call it a day
معنی call it a day

call it a day

You all look tired. Let’s call it a day

معنی: همه شما خسته به نظر می رسید لطفاً به کار تون خاتمه دهید.

اصطلاح موفقیت به انگلیسی

carry the day

Teamwork and training will carry the day

معنی: کار تیمی و تمرین موفقیت آمیز خواهد بود.

روز های عمرت به شماره افتاده به انگلیسی

Your days are numbered

Your days are numbered if you keep driving while drunk.

معنی: اگر در حالت مستی به رانندگی ادامه دهید خواهید مُرد.

اصطلاح خیلی سریع به انگلیسی چی می شه؟

in a New York minute

I’d buy that car in a New York minute (very quickly) if I had the money.

معنی: اگه پولی بدست بیارم به سرعت ماشین می خرم.

تو یک چشم بهم زدن در زبان انگلیسی

(کنایه از خیلی سریع اتفاق افتادن)

I had a beautiful family, a nice home, and lots of money. And then, in the blink of an eye, it was all gone.

معنی: من خانواده ای زیبا، خانه ای زیبا و پول زیادی داشتم؛ و بعد، در یک چشم به هم زدن، همه چیز از بین رفت.

بی اطلاع بودن

in the dark

Kevin says he was completely in the dark about the CEO’s plans to sell the company.

معنی: کوین می گوید از برنامه های فروش مدیرعامل کاملاً بی اطلاع بوده است.

اصطلاح به موقع

just in the nick of time

We were going to leave without you, but you got here just in the nick of time

معنی: قرار بود بدون تو بریم ولی تو به موقع رسیدی.

برای مدت طولانی

month of Sundays

I’m glad you dropped by! It’s been a month of Sundays since I saw you last.

معنی: خوشحالم که سر زدی! از آخرین باری که تو را دیدم، خیلی وقت می گذره.

فوراً در انگلیسی

on the spot

When I said I would move to New York, she offered me the job on the spot.

معنی: وقتی که گفتم می خوام به نیویورک نقل مکان کنم، او فوراً به من پیشنهاد کار داد.

گه گاهی

once in a while

I don’t want to live in the city, but I enjoy visiting once in a while.

معنی: من نمی خوام توی شهر زندگی کنم، ولی از دیدن گه گاهی اش لذت می برم.

اصطلاح از فرصت استفاده کردن

seize the day

We should seize the day while prices are low. That won’t last forever.

معنی: ما باید از فرصت استفاده کنیم در حالی که قیمت پایین است چون تا ابد ادامه نخواهد داشت.

عجله کردن به انگلیسی چی میشه؟

Take your time

Take your time on the exam. You don’t get a bonus for finishing quickly.

معنی: برای امتحان دادن عجله نکنیدچون برای پایان سریع پاداشی دریافت نمی کنید.

آموزش اصطلاحات ضروری احوالپرسی در زبان انگلیسی

اصطلاح بیست و چهار ساعته (کنایه از هر زمان)

اصطلاح بیست و چهار ساعته به انگلیسی
اصطلاح بیست و چهار ساعته به انگلیسی

twenty-four seven

If you have problems, call me twenty-four seven; it doesn’t matter if I’m sleeping.

اگه مشکلی داشتید هر زمان مهم نیست من خواب باشم با من تماس بگیرید.

هر سال بدون تغییر

Year in, year out

Our holiday party is such a bore. Year in, year out  the owner makes the same dumb jokes.

معنی: تعطیلات ما خسته کننده است هر سال بدون تغییر مالک همان جوک های احمقانه را می گوید.

به گذشته برگشتن

turn back the hands of time

Phil had to turn back the hands of time and wear his tracksuit from the 1990s for a fancy dress party.

فیل مجبور شد به گذشته برگردد و برای یک میهمانی شیک لباس ورزشی دهه نود اش را بپوشد.

وقت کشی کردن به انگلیسی

(کنایه از انجام کاری که جالب نیست برای گذراندن زمان)

kill time

Mike arrived to the party early so he had to kill time before entering the venue.

معنی: مایک زود به مهمانی رسید بنابراین مجبور شد قبل از ورود به محل برگزاری وقت کشی کند.

اصطلاح زمان مثل باد گذشت

(کنایه از زود سپری شدن زمان)

Time flies

Time flies at a party because you’re having so much fun!

معنی: زمان مثل باد در میهمانی می گذرد چون شما سرگرم می شوید.

وقت تلف کردن

wasting time

Hazel was just wasting time at the bus stop playing on her phone.

معنی: هرزل فقط با باری با تلفن همراهش وقت شو تو ایستگاه اتوبوس تلف می کنه.

کلام آخر

سایت زبانینو در زمینه آموزش کاربردی ترین اصطلاحات زبان انگلیسی مقاله های متعددی دارد که می توانید آنها را در دسته بندی اصطلاحات زبان انگلیسی مشاهده کنید. البته برای یادگیری زبان انگلیسی فقط به اصطلاحات کاربردی بسنده نکنید و به صورت اصولی زبان انگلیسی را با برنامه های زیر یاد بگیرید.