آموزش احساسات به انگلیسی با موزیک برای کودکان
در ادامه درس های آموزش زبان به کودکان امروز می خواهیم در مورد آموزش احساسات به انگلیسی با موزیک صحبت کنیم. پس با من همراه باشید تا در چند دقیقه این مبحث مهم را به شما و کودک تان بیاموزم.
آموزش احساسات به انگلیسی با موزیک
ویدیویی که در ادامه می بینید تمامی کلمات مهم و ضروری در مورد احساسات را معرفی می کند.
دانلود ویدیو آموزش احساسات به انگلیسی از صفر تا صد
حال که ویدیو را نگاه کردید می خواهم اندکی در مورد کلماتی که در آن مشاهده کردید به شما توضیح دهم. پس مرا در ادامه همراهی کنید.
نکته مهم: حتماً ادامه این مبحث را بخوانید چون به شما در تدریس به کودک تان کمک شایانی می کند.
معرفی مهم ترین افعال بیان احساسات به انگلیسی
همراهان عزیز در جدول زیر مهم ترین صفت هایی که احساسات یک فرد را به انگلیسی توضیح می دهند معرفی شده است.
احساس به فارسی | تلفظ | احساس به انگلیسی |
---|---|---|
شاد | هَپی | Happy |
ترسیده | اِفرِید | Afraid |
Sad | سَد | ناراحت |
داغ | هات | Hot |
سرگرم شده | اَم یوزد | Amused |
خسته | بورد | Bored |
مشتاق | انگشِس | Anxious |
مطمئن | کان فیدِنت | Confident |
سرد | کالد | Cold |
مشکوک | سِس پی شِس | Suspicious |
متحیر | سِپرایزد | Surprised |
با محبت | لاوینگ | Loving |
کنجکاو | کِری اِس | Curious |
حسود | اِن وی اِس | Envious |
حسود | جَلِس | Jealous |
بدبخت | میزرِبِل | Miserable |
سر در گم | کان فی یوزد | Confused |
ابله | اِس تیوپید | Stupid |
خشمگین | اَنگری | Angry |
مریض | سیک | Sick |
شرمنده | اِشیمد | Ashamed |
بی تفاوت | این دیفرِنت | Indifferent |
متاسف | ساری | Sorry |
دیوانه | کِریزی | Crazy |
خجالت زده | بش فول | Bashful |
افسرده | دِپرِسد | Depressed |
عصبانی شده | این گریجد | Enraged |
وحشت زده | فرایتِند | Frightened |
علاقه مند | اینتِرِستِد | Interested |
کم رو | شای | Shy |
امیدوار | هوپ فول | Hopeful |
پیشمان | ریگرِت فول | Regretful |
ترسیده | اِسکِرد | Scared |
یک دنده | استابِن | Stubborn |
تشنه | ثرثتی | Thirsty |
گناهکار | گیل تی | Guilty |
عصبی | نِروِس | Nervous |
خجالت زده | ایمبَرِست | Embarrassed |
متنفر | دیسگاستِد | Disgusted |
مغرور | پِرَود | Proud |
تنها | لون لی | Lonely |
نا امید | فراست ریتِد | Frustrated |
صدمه | هارت | Hurt |
گرسنه | هان گری | Hungry |
خسته | تایِد | Tired |
از خود راضی | اس ماگ | Smug |
متفکر | سوت فول | Thoughtful |
تیر کشیدن | پیند | Pained |
خوشبین | آپتِمستیک | Optimistic |
خیره،متحیر | پازِلد | Puzzled |
شوکه | شاکد | Shocked |
خواب آلود | اِس لی پی | Sleepy |
پر هیجان | اکسایتِد | Excited |
مشکوک | اِس کِپ تی کال | Skeptical |
بد | بد | Bad |
نگران | ورید | Worried |
Happy
I want to make you happy!
معنی: من می خوام خوشحالت کنم.
Sad
This music always makes me sad.
معنی: این موسیقی همیشه مرا ناراحت می کند.
Hot
She was hot and sweat dripped into her eyes.
معنی: او داغ بود و عرق از چشمانش می چکید.
Amused
I could see she was highly amused.
معنی: من می تونستم ببینم او بسیار سرگرم شده است.
Bored
The boys were getting bored.
معنی: پسر ها خسته شده بودند
Anxious
He was anxious to preserve his reputation.
معنی: او مشتاق حفظ آبروی خود بود
Confident
I am confident of my future.
معنی: من از آینده ام مطمئنم.
Cold
She felt cold in her flimsy dress.
معنی: او در لباس شلخته اش احساس سرما کرد.
Suspicious
I’m very suspicious about her motives.
معنی: من به انگیزه های او بسیار مشکوکم.
Surprised
She was very surprised when she saw me.
معنی: او بسیار هیجان زده بود وقتی منو دید
Loving
She was a warm and loving mother.
معنی: او مادری مهربان و دوست داشتنی بود
Curious
I’m curious to know what she said.
معنی: من کنجکاوم بدانم او چه گفت.
Envious
She was envious of her sister’s beauty.
معنی: او به زیبایی خواهرش غبطه خورد.
Miserable
She looked rather strained and miserable.
معنی: او نسبتاً بدبخت و خسته به نظر می رسید.
Confused
I’m totally confused. Could you explain that again?
معنی: من کاملاً گیج شدم می تونید دوباره توضیح دهید
Stupid
She was really stupid to quit her job like that.
معنی: او واقعاً احمق بود که کارش را اینطور ترک کرد.
Angry
He changed his mind, which made me very angry.
معنی: او نظرش را تغییر داد که من عصبی شدم.
Sick
She was very sympathetic when I was sick.
معنی: او زمانی که من بیمار بودم بسیار دلسوز بود
Ashamed
You should be ashamed of yourself.
معنی: شما باید از خودتان خجالت بکشید.
Indifferent
f
I pretended to be indifferent to it.
معنی: وانمود کردم نسبت به آن بی تفاوت هستم.
Sorry
I’m sorry, but I’m busy right now.
متأسفم الان سرم شلوغه
Crazy
You’re crazy to go out in this weather.
معنی: تو دیوانه ای که در این هوا بیرون می ری
Bashful
The boy was too bashful to ask her to dance.
معنی: پسره خیلی خجالتی بود که از او بخواهد برقصد
Depressed
He began to feel depressed and helpless.
معنی: او احساس افسردگی و درماندگی کرد.
Enraged
She was enraged at the injustice of the remark.
معنی: او از بی عدالتی این اظهار نظر عصبی شد.
Frightened
The child is frightened by the ugly man.
معنی: کودک از مرد زشت می ترسد.
Interested
I’ve always been interested in music.
معنی: من همیشه به موسیقی علاقه داشتم.
Shy
The child was shy and hid behind his mother.
معنی: او کودک خجالتی بود و پشت مادرش قایم می شد.
Hopeful
I am hopeful that she will come tomorrow.
معنی: امیدوارم فردا بیاد
Regretful
He is regretful for what he has done.
از کاری که کرده پیشمان است
Scared
I was scared of the big dog.
معنی: من از سگ بزرگ ترسیدم
Thirsty
I often feel thirsty when it’s very hot.
معنی: من اغلب وقتی هوا خیلی گرم است احساس تشنگی می کنم.
Guilty
I feel so guilty, leaving all this to you.
معنی: من خیلی احساس گناه می کنم، همه این ها را به شما واگذار می کنم.
Nervous
I was too nervous to eat.
من خیلی عصبی بودم که نمی تونستم بخورم.
Disgusted
I am completely disgusted with her.
معنی: من کاملاً از او متنفرم.
Proud
He is too proud to see his own mistake.
معنی: او آنقدر مغرور است که اشتباهات خود را نمی بیند.
Ecstatic
– Annie was ecstatic about the idea.
معنی: آنی از این ایده به وجد آمد.
Lonely
I live all alone but I never feel lonely.
معنی: من به تنهایی زندگی می کنم اما هرگز احساس تنهایی نمی کنم.
Frustrated
They felt frustrated at the lack of progress.
معنی: آنها از عدم پیشرفت احساس نارضایتی کردند
Hurt
She was very hurt by his unkind words.
معنی: او از سخنان ناپسند بسیار آزرده شد.
Hungry
I’m hungry – let’s have lunch.
معنی: من گرسنه هستم بیا نهار بخوریم.
Tired
Are you tired after your labours?
معنی: آیا بعد از کارهایتان خسته اید.
Thoughtful
She’s a very kind and thoughtful person.
معنی: او مردی بسیار متفکر و مهربان است.
Pained
She was pained when you refused her invitation.
معنی: وقتی دعوتش را رد کردی ناراحت شد.
Optimistic
She is optimistic about her chances of winning a gold medal.
معنی: او به شانس خود برای گرفتن مدال طلا خوش بین است.
Relieved
I am relieved to hear that this isn’t true.
معنی: من از شنیدن این که این درست است خیالم راحت شد.
Puzzled
You look very puzzled about something.
او در مورد چیزی بسیار متحیر بنظر می رسد.
Shocked
His mother was shocked at the news.
معنی: مادرش از این خبر متحیر شد.
Joyful
She was joyful of her good result of the scientific experiments.
معنی: او از نتایج خوب خود در آزمایش های علمی خوشحال بود.
Sleepy
I was so sleepy, I couldn’t keep my eyes open.
من بسیار خواب آلوده ام، نمی توانم چشمانم را باز نگه دارم
Excited
What are you so excited about?
معنی: برای چی اینقدر هیجان زده ای؟
Skeptical
I am rather skeptical about their professed sympathy for the poor.
معنی: من نسبت به ابراز همدردی آنها با فقرا تردید دارم.
Bad
I feel bad about the mistake.
معنی: من از اشتباه احساس بدی دارم.
Worried
I’m worried about my husband’s health.
معنی: من نگران سلامتی شوهر هستم.
کلام آخر
اگر فکر می کنید ویدیو به تنهایی برای آموزش زبان به کودکان کافی نیست پیشنهاد می کنم پس از مطالعه این متن سری به مقاله تکنیک های تضیمینی آموزش زبان به کودکان بزنید تا از جدید ترین شیوه های آموزش اصولی به کودکان 3 تا 9 ساله آگاه شوید.
نکته مهم
اگر بزرگ سال هستید و برای بالا بردن دایره کلمات تان از این مقاله استفاده می کنید پیشنهاد می کنم سری به مقاله های زیر نیز بزنید.