برای مشاهده یافته ها از کلید Enter و برای خروج از کلید Esc استفاده کنید.

دانلود داستان صوتی سگ وحشی با ترجمه جمله به جمله

در این درس می خواهیم همراه با سگ جان کلمات جدیدی یاد بگیریم.لذا از شما دعوت می کنم پیش از هر کاری داستان صوتی زیر را گوش دهید.

داستان صوتی سگ جان

John’s dog was a bad dog. He bit people frequently. John had great concern about this. It was not an appropriate way for a dog to behave. His friends in the village always expected the dog to bite them. The news about John’s dog spread through the village. None of the people wanted to go to John’s house. John tried to instruct the dog to behave, but it never worked. He tried to be patient and teach the dog to be calm. That also didn’t work. John didn’t want to punish the dog. “How will I stop my dog’s bad habit?” John asked himself.

سگ جان،بد سگی بود.او اغلب مردم را گاز می گرفت.جان خیلی نگران این موضوع بود.این رفتار مناسبی نبود که از سگش سر می زد.دوستانش در روستا همیشه توقغ داشتند سگ آنها را گاز بگیرد.خبر سگ جان در دهکده پخش شد. هیچ یک از مردم نمی خواستند به خانه جان بروند.جان سعی کرد به سگ  رفتار کردن را یاد بدهد اما هیچ گاه موفق نشد.او سعی کرد صبور باشد و به سگ آرامش را بیاموزد.این موضوع هم جواب نداد.جان نمی خواست سگ را تنبیه کند.جان از خودش می پرسید:«چطوری این رفتار بد سگم را متوقف کنم؟»

John’s friend came to talk to him about the issue. During their important meeting, his friend said, “The people in the village asked me to represent them. We want your dog to stop this habit. Why don’t you put a bell around the dog’s neck? This way, we would hear your dog coming down the street.”

دوست جان آمد تا در مورد این موضوع با وی صحبت کند.در طول این جلسه مهم دوست اش گفت:«مردم روستان از من خواستند که نماینده شان باشم.ما می خواهیم سگ شما از این رفتار دست بردارد.چرا دور گردن سگ ات زنگ نمی بندی.به این ترتیب صدای سگ شما را می شنویم که از خیابان پایین می آید»

John thought this was a great idea. Now, people could stay away from the dog. It would not be able to bite anyone anymore.

جان فکر کرد این ایده عالی است. حالا مردم می توانستند از سگ دور بمانند. و دیگر نمی توانست کسی را گاز بگیرد.

The dog liked the bell, too. People looked at him when they heard his bell. This made the dog very content. He liked the song the bell played when he walked.

سگ زنگ را دوست داشت.همچنین،مردم زمانی که صدای زنگش را می شنیدند به او نگاه می کردند.او صدایی که هنگام راه رفتن از زنگ در می آمد را دوست داشت.

One day, John’s dog strolled through the village and met some other dogs. He expected them to want a bell like his. But they laughed at his bell. They said the bell made people avoid him. John’s dog shook his head. “No, they look at me because they like the bell.”

ی روز زمانی که سگ جان داشت تو روستا قدم می زد با چند سگ دیگر ملاقات کرد.او انتظار داشت آنها زنگی مثل مال او بخواهند.اما آنها به زنگ او خندیدند.آنها گفتند زنگ باعث این شده مردم از او دور شوند.سگ جان سرش را تگان داد.«نه،اونا به من نگاه می کنند چون زنگ رو دوست دارند.»

The other dogs said, “You have the wrong idea of what makes you popular. Of course they like your bell. It tells them where you are so they can avoid you. You aren’t able to bite them anymore!”

سگ های دیگر گفتند:«شما نظر اشتباهی در مورد چیزی که باعث محبوبیت تان شده دارید.البته آنها زنگ را دوست دارند چون به آنها می گوید کجا هستید تا بتوانند از شما دوری کنند. شما دیگر نمی توانید آنها را گاز بگیرید!»

You see, being popular isn’t something positive when it’s for the wrong reason.

می بینید، محبوب بودن وقتی به دلیل اشتباهی باشد چیز مثبتی نیست.

پرسش های داستان کوتاه سگ جان

 

دانلود داستان کوتاه سگ وحشی
دانلود داستان کوتاه سگ وحشی

کلام آخر

داستان آموزنده ای که شنیدید یکی از ده ها داستانی است که همکاران من در سایت قرار داده اند. از این رو اگر می خواهید از آنها هم مطلع شوید سری به مقاله های زیر بزنید.

اگر می خواهید همه این درس ها را به صورت اصولی در نرم افزار دوره کنید نرم افزار آموزش زبان شیوا را دانلود نمایید.