برای مشاهده یافته ها از کلید Enter و برای خروج از کلید Esc استفاده کنید.

داستان خرگوش و شیر بی رحم با ترجمه فارسی

خرگوش و شیر بی رحم یکی از قدیمی ترین داستان های انگلیسی است که امروز می خواهیم برای تان ترجمه کنیم.از همین رو پیشنهاد می کنم اول به فایل صوتی زیر گوش فرا دهید

داستان خرگوش و شیر بی رحم

A cruel lion lived in the forest. Every day, he killed and ate a lot of animals. The other animals were afraid the lion would kill them all.

شیری بی رحم در جنگل زندگی می کرد.هر روز حیوانات بسیاری را می کشت و می خورد.سایرحیوانات می ترسیدند شیر آنها را بکشد.

The animals told the lion, “Let’s make a deal. If you promise to eat only one animal each day, then one of us will come to you every day. Then you don’t have to hunt and kill us.”

آنها به شیر گفتند: «بیا معامله کنیم. اگر قول می دهی هر روز فقط یک حیوان بخوری، آن وقت یکی از ما هر روز نزد شما می آید. پس مجبور نیستی ما را شکار کنی و بکشی.»

The plan sounded well thought-out to the lion, so he agreed, but he also said, “If you don’t come every day, I promise to kill all of you the next day!”

این نقشه به نظر شیر خوب بود، بنابراین او موافقت کرد، اما او همچنین گفت: «اگر هر روز نیایید، قول می‌دهم روز بعد همه شما را بخورم!»

Each day after that, one animal went to the lion so that the lion could eat it. Then, all the other animals were safe.

از آن به بعد هر روز یک حیوان می رفت تا شیر او را بخورد تا سایر حیوانات در امان باشند.

Finally, it was the rabbit’s turn to go to the lion. The rabbit went very slowly that day, so the lion was angry when the rabbit finally arrived.

سرانجام نوبت به خرگوش رسید که به نزد شیر برود.خرگوش آن روز به آرامی می رفت.بنابر این شیر بسیار عصبانی شد وقتی خرگوش بلاخره رسید.

The lion angrily asked the rabbit, “Why are you late?”

شیر با عصبانیت از خرگوش پرسید:«چرا دیر کردی؟»

“I was hiding from another lion in the forest. That lion said he was the king, so I was afraid.”

«من از شیر دیگری در جنگل قایم شده بودم.آن شیر می گفت من سلطانم،بنابراین ترسیدم.»

The lion told the rabbit, “I am the only king here! Take me to that other lion, and I will kill him.”

شیر به خرگوش گفت:«من تنها شیر اینجام،مرا نزد آن شیر دیگر ببر. او را خواهم گشت.

The rabbit replied, “I will be happy to show you where he lives.”

خرگوش پاسخ داد:«خوشحال می شم محل زندگی اش را به شما نشان دهم.»

The rabbit led the lion to an old well in the middle of the forest. The well was very deep with water at the bottom. The rabbit told the lion, “Look in there. The lion lives at the bottom.”

خرگوش شیر را به چاهی قدیمی در وسط جنگل برد.چاه بسیار عمیق با آبی که در پایین اش بود.خرگوش به شیر گفت:« اونجا رو نگاه کن،شیر آن پایین زندگی می کند»

When the lion looked in the well, he could see his own face in-the water. He thought that was the other lion. Without waiting another moment, the lion jumped into the well to attack the other lion. He never came out.

وقتی شیر در چاه نگاه کرد می توانست چهره خود را در آب ببیند.او فکر می کرد آن شیر دیگر است.بدون لحظه ای درنگ شیر به داخل چاه پرید تا به شیر دیگر حمله کند.او هیچ گاه بیرون نیامد.

All of the other animal in the forest were very pleased with the rabbit’s clever trick.

همه حیوانات جنگل از این ترفند هوشمندانه خرگوش بسیار راضی بودند.

پرسش های داستان خرگوش و شیر بی رحم

What is this story about?
a. How a clever rabbit tricked a cruel lion.
b. How rabbits learned to hide from lions.
c. How a rabbit pleased an angry lion.
d. How to be safe when you hunt in the forest.

What did all the animals say to the lion?
a. They said they wanted him to be their king.
b. They said that the rabbit would be there in a moment.
c. They said that they would allow him to eat one of them a day.
d. They said that they would hide at the bottom of the well.

داستان کوتاه شیر بی رحم
داستان کوتاه شیر بی رحم

کلام پایانی

همان طور که می دانید بهترین راه بدست آوردن مهارت لیسنینگ و ریدینگ تمرین بسیار است از همین رو ده ها داستان دیگر را در ادامه برای تان قرار داده ام.

گروه ما برای آموزش زبان انگلیسی در کنار مقاله های بالا نرم افزار آموزش صفر تا صد انگلیسی با داستان را نیز طراحی کرده است که می توانید آن را از باکس دانلود بگیرید.